زون |
خرخاکي
|
Sunday, December 21, 2003
|
........................................................................................
٭ She was a princess,
........................................................................................Queen of the highway. Sign on the road said, "Take us to Madre." Noone could save her. Save the blind tiger. He was a monster, Black, dressed in leather. She was a princess, Queen of the highway. Now they are wedded, She is a good girl. Naked as children Out in the meadow. Naked as children, Wild as can be. Soon to have offspring. Start it all over. Start it all over. نوشته شده در ساعت 09:49 توسط Den ........................................................................................
٭ عين حسن شدم
........................................................................................پول که نداشتن... مامانش مجبورش کرد بره گاوشو بفروشه .، .عاشق گاوش بود.. مرده اومد گاوشو گرفت به جاي پولم بهش يه لوبيا داد .. بقيه شم همش دردسر و دردسر و دردسر.. آخرشم دروغ بود! زندگي همينجوريه .. _ chakame bad bakht shodam mibini migam masalan emrooz ke oomadam khoone ehsas kardam vay khoda cheghad khoobe ke shabe chon shab ke mishe adam mikhabe vaghty khabe rooz nist dige ke be dardesarash fekkone نوشته شده در ساعت 21:46 توسط Den
٭ توي مصر هر چي داشتم دزديدن با اينحال تو جيب شلوارم چند تا اسکناس قايم داشتم که تا شهر مي تونستم خودمو برسونم و اونجا نيرو هاي خودي بهم آب و غذا مي رسوندن.
........................................................................................توي بيروت اوضاع نا امن بود..تقريبن همه شو تو هتل چمباتمه زده بودم.. حالا تو پاريس تو خونه ي آلکسي گير کردم.. رفته جنوب کليدو با خودش برده.. دوهفته است از هونگ هيچ خبري نيست..آلکسي ميگفت بعيد نيست گير افتاده باشه.. خودم خيلي اوضام به را نيست..مي خوام برم يه جا که هيچ کي منو نشناسه..احساس شکست نمي کنم..ولي دلم تعطيلي مي خواد.. نوشته شده در ساعت 23:45 توسط Den
|