زون




Thursday, May 27, 2004

٭
mozahemam nashin
aslan mozahemam nashin
chera beshin..
gahi..



........................................................................................

Friday, May 21, 2004

٭

um like un angel,my skin makes you cry
I float like a feather
ine biudifool world

I no ,i no



٭

um like un angel,my skin makes you cry
I float like a feather
ine biudifool world



........................................................................................

Thursday, May 20, 2004

٭
What should I do I'm just a little baby
What if the lights go out
And maybe and then the wind just starts to moan
Outside the door he followed me home
So goodnight moon
I want the sun
If it's not here soon
I might be done
No it won't be too soon 'til I say goodnight moon



........................................................................................

Wednesday, May 19, 2004

٭
کیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
دخترا تکرار کنین
روزی یه ساعت...
خجالت نکشین..تکرار کنین: کیــــــــــــــــــــــــــــــر



........................................................................................

Monday, May 17, 2004

٭
kill bill2 یه چیزی تو مایه های پرفکته..مممممممممممممممممممممممموچ
باریکلا خواستم پز بدم که من امروز کیل بیل دیدم..نه جدی کونتون بسوزه..کونتون بســـــــــــــــــــــــــــــــــوزه. کیرتونم دهن خودتون لطفن!



٭
I don't care if the sun don't shine
And I don't care if nothing is mine
And I don't care if I'm nervous with you
I'll do my loving in the winter.

فارسی ننویسین اگه کامنت میدین ..چون من نمیتونم بخونم. گربه ی بیچاره که از بس کسی نکردتش همه ی نظمش به هم خورده..بد جنس شده ..همه جا جیش و اَه می کنه. حالا می بینین که جق زدن هم لازم بوده.. خبلی خوب می شد که اگه یه تیکه از کتابی که دارم می خونم و می نوشتم ..حالا بعدن.. می دونین...کشورهای سوسیالیستی که هنوز شاه دارن فکر کنم همون سوسیال بورژوهای معروف باکونین هستن که خیلی مریضن و هیچ وقت نه میشه ضدشون و نه میشه باهاشون حرف زد..چون زیادی مریضن.. خواب بهترین چیز دنیاست..بهترین چیز حالا نه ..ولی مثلن تصور کنین ..دراز می کشین چشمهاتونم معمولن می بندین..بعد توی یه حالت خاصی میرین..که برخلاف اینکه فکر میکنین از شما جداست...کاملن به شما وابسته است و فقط و فقط توی مغزتونه....حالا بی خیال این چیزا..ولی این حسی که آدم فکر می کنه بساط لذتش در دنیای بیرونه از بی دقتیه کاملی میاد..چون لذت مال بدنه و مال ذهنه و ما کاملن خودمختاریم..به تنهایی برای لذت خودمون کافییم... منظورم این نیست که هشیش بده چون فضا میریم :D منظورم اینه که ما عاشق هشیشیم چون وقتی میکشیمش با خودمون بازی میکنیم..یا مثلن ما عاشق کیریم..چون ما رو یاد لذتی میندازه که بالقوه داریمش..می فهمین؟..می گم انگار آدم اسباب بازی و بلده ولی مثلن هم بازی میخواد..ولی اگه هم بازی باشه ولی بازی و بلد نباشه..اونوقت کاریش نمیشه کرد..حالا ما خییییییییییییلی خوش شانسیم..نه چون که زنده ایم..بلکه چون که تو این زندگی که بهمون دادن..شانسی چند تا بازی هم بلدیم از اول..مثه ویندوز ۹۸ که همیشه ۴ تا بازی از اول توشه..می فهمین؟جدی من فکر میکنم خیلی چیز خوبیه این!البته هرچند فایده ای هم در کل دنیا نمی کنه..ولی خوب حالا..



........................................................................................