زون |
خرخاکي
|
Saturday, March 01, 2003
|
٭ من اينجا نشسته ام.
........................................................................................اصلن نمي خندم. Ù�کر ميکنم به چيز هايي Ú©Ù‡ بايد. هميشه ØØ±Ù� هاي مادرم اشتباه از آب در آمده است. من از دل سوزاندن براي خودم خيلي خوشم مي آيد. من سعي ميکنم گاهي Ø§ØØ³Ø§Ø³ کنم Ú©Ù‡ ÙŠÚ© نئورئاليست هستم . من خيلي چيزها دلم ميخواهد. من سعي ميکنم به چيزهايي Ú©Ù‡ خيلي دلم ميخواهد زياد Ù�کر کنم . خوابم مي آيد. خيلي خوابم مي آيد. من به پول Ù�کر مي کنم. گاهي اوقات به Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª جان لنون هم Ù�کر ميکنم. به بهار Ú©Ù‡ دارد مي آيد Ù�کر ميکنم. من به اين Ù�کر ميکنم Ú©Ù‡ بچه ام چقدر Ú©ÙˆÚ†Ú© است چقدر Ú©ÙˆÚ†Ú©. من به تستسترون هم Ù�کر ميکنم. من به تستسترون Ù�کر نميکنم. گاهي گريه هم مي کنم. اين Ú©Ù‡ خوانديد شعر بود ..ÙŠÚ© شعر Ú©Ù‡ شما نمي Ù�هميد چقدر مدرن است...شايد بعدن..نمي دانم..نمي دانم نوشته شده در ساعت 21:33 توسط Den
|