زون




Thursday, April 15, 2004

٭
به ديگري چيزيرو بدين که انتظار داره نه چيزيو که براي خودتون ميخواين.چيزي که اون مي خواد..نه چيزي که شما هستين.چون چيزي که اون ميخواد هيچوقت اون چيزي نيست که شما هستين،هميشه چيز ديگه ايه.در نتيجه من خيلي زود ياد گرفتم چيزي رو بدم که ندارم.نوشتن مي بايست اينجوري شروع شده باشه.نوشتن ، عشق و بقيه ي چيزها.حتمن.به اين ترتيب من نمره هاي خوبي از فرانسه گرفتم.براي درس هاي ديگه ،از از بر کردن مي ترسيدم: نگرانيم‌‌ ــ و اشکال محض حافظه اي که به خاطر مي آورد ــ منو خيلي در خطر قرار مي داد. بدون هيچ نتيجه ي ديگه اي به جز طوطي واري ،بي معني،
مسلمن. من چيزهاي لازم رو توي مدرسه ياد مي گرفتم.تقليد هوش رو ياد مي گرفتم.تقليد علاقه،تقليد زندگي.مثل همه ياد مي گرفتم، دروغ گفتن و بزرگ شدن.
يک بالغ چيه؟ کسيه که مثل زندگيش از حرفاش غايبه ــــ وکسي که اونو پنهان مي کنه.
کسيه که دروغ ميگه.او دروغ مي گه نه از اين يا اون چيز ولي از چيزي که خودش هست. يک کودک وقتي بالغ مي شه که قادر باشه يک همچين دروغ عميق و لازمي رو بگه. من در نتيجه از اين هنر تظاهر،با مهارت کمتر يا بيشتر ،[در مدرسه] استفاده ميکردم.
Christian Bobin




........................................................................................